حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو.
واندر دل آتش درا پروانه شو پروانه شو.
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن.
وانگه بیا با عاشقان همخانه شو همخانه شو.
....................
بقیش یادم نیست.
رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها - وانگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو .یه یه هیمچین چیزی بود البته فکر می کنم و این قصه کماکان ادامه دارد.
سلام فهمیدم چی گفتی ولی چرا انقدر دلت کدر شده بود تو که اینجوری نبودی
همین قدری هم که یادتونه، محشر بود .............
ممنون پیچک جان........تندر جونم گاهی آدم دلگیر میشه دیگه.
:)