عشق تو را واقعی می سازد.
بدون عشق تو فقط یک خیال باقی می مانی.
رویایی که در آن هیچ جوهری نیست.
عشق به تو جوهر می بخشد.
عشق به تو مرکزیت می بخشد.
اما عشق نیمه آغازین سفر است وآگاهی نیمه پایانی آن.
تو در میان عشق و آگا هی به خدا میرسی.
بین دو کرانه عشق و آگاهی رود خانه وجود جریان می یابد.
ار عشق با همه دردورنجش پرهیز نکن.
زجر عشق تو را نیرو میبخشد.
از دنیا کناره نگیر،با سختیهایش دست و  پنجه نرم کن...زیرا
میان بری وجود ندارد.
این وطیفه ای شاق و طاقت فرساست.
ولی راه رسیدن به قله همین است.

برای دسترسی به وجودت از مغز هبچ راه مستقیمی نیست.

باید از راه دل طی طریق کنی.

همه جوامع نابود کننده دل اند.

                                      

اجازه نده زندگیت به یک تشریفات مرده صرف بدل شود.
بگذار لحظه هایی توجیه ناپذیر هم در آن خودی نشان بدهد.
بگذار چیز هایی معما گونه و اسرار آمیز باقی بما نند چیزهایی که نتوانی دلیلی برایشان بتراشی.
بگذار کارهایی چند از تو سر بزند که مردم خیال کنند عقلت کمی پاره سنگ بر می دارد.