من از دیار سرد تنهایی پرواز کرده ام.
مرا به قفل قفس خویش گره گشا سازید.
من او را به وصل تو تبدیل کرده ام تومرا به وصل شمع و گل و پروانه رها ساز تا
امید!
امید؟
امید.
شاید پر پروازرا من را تو را او را تا دور دستها تا افق تازیانه سازیم
سازی بنوازعزیزم
کوه را می خواهم که مرا سر سره بازی دهد!
تورا می خواهم که سر سره را بنوازی.